هرگز فکرش رو نمی کردم که اینطوری از چشمم بیافته..و هیچ وقت نبینمش !
آخه شما که نمی دونید من چقدر دوستش داشتم و چه عکسهایی باهم گرفتیم !
اکثر جاها که میرفتم با خودم می بردمش وانقدر دوستش داشتم که هرکسی نظری راجع بهش میداد برام مهم نبود چون همیشه جلوی چشمهام بود!
اما حالا دیگه از چشمم افتاده ،نمی خوام ببینمش چون دیدنش فایده ای هم نداره !
آره فکرش رو نمی کردم اینطوری از چشمم بیافته طوری که تا بخودم اومدم دیدم ؛
یه شیشه اش شکسته ، یه شیشه اش هم ترک برداشته ، بیچاره عینک سفیدم!
آره ! فکرش رو نمی کردم هوای تبریز انقدر سرد باشه !